معنی بروات
لغت نامه دهخدا
بروات. [ب َ رَ] (اِ) ج ِ بَرات. (ناظم الاطباء). جمعی است که از کلمه ٔ برات ساخته اند و برات خود نیز در اصل برائت بر وزن سلامت است. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 2، از مطرزی). دستاویزها. سندها. چکها. براتها. حواله ها. (ناظم الاطباء): چندان برین گونه آمدشد کردندی که آن بروات در دست ایشان کهنه شدی و طمع از آن منقطع کرده. (تاریخ غازانی ص 244). و همه اوقات و ساعات پروانه ها و احکام و بروات و انعام در حق ایشان مجری داشته. (تاریخ قم ص 5). مستوفی اسناد را ضبط و بموجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی حواله و بازیافت میشود. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 45 و 47).
- بروات شریفه، براتهای پادشاهی. (ناظم الاطباء).
حل جدول
روستایی در بم
فارسی به انگلیسی
Papers
فرهنگ فارسی هوشیار
از برات چک ها تنخواه ها سفته ها (اسم) جمع برات
معادل ابجد
609