معنی برپا شدن
لغت نامه دهخدا
برپا شدن. [ب َ ش ُ دَ] (مص مرکب) ایستادن. قیام. پا شدن. خاستن. برخاستن: شورش جنگ برپا شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
حل جدول
ستادن
فارسی به ترکی
düzenlenmek
معادل ابجد
559