معنی برچسب قیمت کالاها
حل جدول
اتیکت
برچسب قیمت
اتیکت
برچسب رایانهای کالاها
بارکد
سیاهه قیمت کالاها
تعرفه
برچسب قیمت کالا
باندرول
برچسب قیمت اجناس
اتیکت
کالاها
اجناس
برچسب
لیبل
اتیکت
فرهنگ عمید
کاغذی که روی اجناس و کالاها میچسبانند و در آن نوع جنس و قیمت آن را تعیین میکنند، اتیکت،
[مجاز] تهمت، نسبت ناروا،
واژه پیشنهادی
بارکد
لغت نامه دهخدا
برچسب. [ب َ چ َ] (اِ مرکب) تکه ٔ کاغذ که بر آن نوع جنس و محل ساخت و دیگر مشخصات نویسند یا چاپ کنند و روی شیشه ها و بطریها چسبانند. قطعه ٔ کاغذی که روی اجناس چسبانند تا معرف جنس و قیمت آنها باشد. اتیکت. (فرهنگ فارسی معین).
قیمت
قیمت. [م َ] (ع اِ) بهای کالا. (آنندراج). ارز هر چیزی. (ناظم الاطباء). در شرع چیزی را گویند که تحت ارزیابی درآید. (کشاف):
در زمان ما نجابت بس که بی قیمت بود
عین دارد قطره ٔ نیسان اگر گوهر شود.
میرصیدی (از آنندراج).
و پست و نازل و گران و بلند ازصفات اوست و با لفظ شکستن و بستن و گرفتن و کردن مستعمل. (آنندراج). در تداول فارسی قیمت به فتح یا کسرقاف تلفظ کنند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به قیمه شود.
- باقیمت، بابها باارزش. بهادار.
- بی قیمت، بی ارزش:
شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک
در شهر آبگینه فروش است جوهری.
سعدی.
سنگ بی قیمت اگر کاسه ٔزرین شکند
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود.
سعدی.
رجوع به بی قیمت شود.
- قیمت اسمی سهام، (اصطلاح حقوق تجارت) قیمتی است که روی سهم نوشته شده باشد. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی).
- قیمت حقیقی سهام، (اصطلاح حقوق تجارت) قیمتی است که سهم به ازاء آن در بازار خرید و فروش میشود. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی).
- قیمت داشتن، بهادار بودن. ارز داشتن:
غنیمت شمار این گرامی نفس
که بیمرغ قیمت ندارد قفس.
سعدی.
- قیمت سنج، قیمت گر. مقیم. (آنندراج). مقوم:
گفت چندین متاع گوهر و گنج
که نیاید بوهم قیمت سنج.
میرخسرو (از آنندراج).
- قیمت شکستن،از قیمت افتادن. بی ارزش شدن:
ز ناپسندی مردم عزیز خویشتنم
بود گرانی ما از شکست قیمت ما.
قاسم مشهدی.
نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
چین سر زلف تو رونق عنبر شکست.
انوری.
- قیمت کردن، تعیین ارزش کردن:
جوهری عقل در بازار حسن
قیمت لعلش بصد جان میکند.
سعدی.
- قیمت گر، قیمت سنج. مقیم. (آنندراج). مقوم:
این گهر را مباد تا محشر
حسد و بخل و جهل قیمت گر.
سنایی.
رجوع به قیمت سنج شود.
- قیمت گرفتن، قیمت یافتن. بهایافتن:
کجا خال لبش گیرد بهای بوسه نقد دل
که سیم قلب هند و قیمت شکّر نمیگیرد.
مخلص کاشی (از آنندراج).
- قیمت مند، دارای بها و ارزش:
مرتفع جامه های قیمت مند
بیشتر زآنکه گفت شاید چند.
نظامی.
- قیمت مندی، نرخ و ارزش داشتن. دارای ارزش و بها بودن:
ز گوهر سفتن استادان هراسند
که قیمت مندی گوهر شناسند.
نظامی.
- قیمت نهادن، ارزش کردن. تعیین قیمت کردن: و بیاعان معتمد باشند کی قیمت عدل بر آن نهند و رقم برزنند و به غربا فروشند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی).
- امثال:
قیمت جوهر نداند کس بغیر از جوهری.
ابن یمین (از امثال و حکم دهخدا).
قیمت خون باباش میگوید، نهایت گران بها میگذارد. (امثال و حکم).
قیمت در نه از صدف باشد
تیر را قیمت از هدف باشد.
سنائی.
قیمت زعفران چه داند خر.
(از امثال و حکم).
قیمت شکر نه ازنی است که خاصیت وی است. (گلستان).
قیمت کالا نگردد کم به طعن مشتری.
سلمان ساوجی.
قیمت و عزت کافور شکسته نشود
گر ز کافور به آید بسوی موش پنیر.
ناصرخسرو.
قیمت هر آدمی بقدر همت اوست.
(از شیخ ابواسحاق ابراهیم بن داود از امثال و حکم ص 1170 از تاریخ گزیده).
قیمت همیان و کیسه از زر است
بی زری همیان و کیسه ابتر است.
مولوی (از امثال و حکم).
تعبیر خواب
تعبیر خواب برچسب دیدن برچسب در خواب، علامت آن است که به دشمنی اجازه می دهید از اسرار خصوصی شما مطلع شود و از این امر رنج خواهید برد. -
فرهنگ معین
(بَ. چَ) (اِمر.) تکه ای کاغذ که بر آن نوع جنس ومحل ساخت و دیگر مشخصات را نوشته یا چاپ کنند و روی کالا چسبانند، اتیکت.
معادل ابجد
875