معنی برکنار کردن
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
معزول کردن، عزل کردن، خلع کردن، منفصل کردن،
(متضاد) منصوب کردن، برگماشتن
فارسی به انگلیسی
Dismiss, Oust
معادل ابجد
747