معنی بزرگترین سازه خشتی جهان بود

فرهنگ عمید

خشتی

ساخته‌شده از خشت: خانهٴ خشتی،
ویژگی یکی از قطع‌های کتاب: قطع خشتی،
دارای شکل یا نقش مربع: کاغذ خشتی،
(اسم) از طرح‌های قالی: قالی خشتی،

لغت نامه دهخدا

سازه

سازه. [زَ/ زِ] (اِ) در کتابهای جدید ریاضی بجای عامل معمول شده است. (فرهنگستان).

سازه. [زَ / زِ] (اِ) به لغت دری تبری به معنی جاروب است که خانه و فرش بدان روبند. (انجمن آرا) (آنندراج). || در تفسیر ابوالفتوح در یک مورد بمعنی لیف خرما آمده و ظاهراً مصحف «سازو» است که سه بار در همان کتاب آمده است. رجوع به تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 4 ص 96 س 6 و سازو در این لغت نامه شود.


خشتی

خشتی. [خ ِ] (ص نسبی) از خشت کرده. از خشت ساخته شده. از خشت فراهم آمده. (یادداشت بخط مؤلف). || چهارگوش، به اندازه ٔ خشت. (یادداشت بخط مؤلف). || خشتی یا خال خشتی در بازی ورق. آن ورقی است که در وی خالهای مربع است. (یادداشت بخط مؤلف). || اندازه و قطعی است برای کتاب بزرگتر از ربعی.

خشتی. [خ ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان چناررود بخش آخوره شهرستان فریدن. واقع در چهل و پنج هزارگزی جنوب خاوری آخوره. این ده در کوهستان قرار دارد و محلی است سردسیر. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

خشتی. [خ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان علامرودشت بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در صدهزارگزی خاور کنگان و 8 هزارگزی شمال راه مالرو اشکنان به پس رودک. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات و پیاز و تنباکو و خرما و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

فرهنگ معین

سازه

ساختار، ساختمان، عامل (ریاضی)، واحد نحوی زبان (زبان - شناسی). [خوانش: (زِ) (اِمر.)]

(~.) [طبر.] (اِ.) جاروب، جارور.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سازه

عامل، فاکتور، ساختار، واحد ساختار، عناصر ساختار، واحد نحوی، مولفه (درجمله)

گویش مازندرانی

سازه

جارو

ارزن، گاورس

معادل ابجد

بزرگترین سازه خشتی جهان بود

2343

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری