معنی بزرگترین سازه کروی جهان در سوئد

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

کروی

کروی. [ک ُ] (اِخ) نام یکی از خویشان افراسیاب که سعی در کشتن سیاوش نمود. (فرهنگ جهانگیری) (از فهرست شاهنامه ٔ ولف). گروی. گروی زره. رجوع به گروی زره شود.

کروی. [ک ُ رَ وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کره. گردو مانند کره. (ناظم الاطباء). چون کره. به شکل کره. گرد. مدور. گوی گونه. (یادداشت مؤلف). کُری ّ، یعنی منسوب به کره. (از اقرب الموارد). رجوع به کره شود.


سازه

سازه. [زَ/ زِ] (اِ) در کتابهای جدید ریاضی بجای عامل معمول شده است. (فرهنگستان).

سازه. [زَ / زِ] (اِ) به لغت دری تبری به معنی جاروب است که خانه و فرش بدان روبند. (انجمن آرا) (آنندراج). || در تفسیر ابوالفتوح در یک مورد بمعنی لیف خرما آمده و ظاهراً مصحف «سازو» است که سه بار در همان کتاب آمده است. رجوع به تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 4 ص 96 س 6 و سازو در این لغت نامه شود.

فرهنگ عمید

کروی

به‌شکل کُره، مدوّر،

فرهنگ فارسی هوشیار

کروی

به شکل کره، مدور، گوی گونه

فرهنگ معین

کروی

(کُ رَ) [ع.] (ص.) منسوب به کره، هر چیز گرد و کره مانند.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کروی

گویالی

معادل ابجد

بزرگترین سازه کروی جهان در سوئد

1531

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری