معنی بزرگترین غده بدن

فرهنگ معین

غده

قطعه گوشتی سفت که در بدن به علت بیماری بوجود می آید، عضوی گِرد یا بیضی در بدن که از خود مایع مورد نیاز بدن را ترشح می کند. [خوانش: (غُ دِّ) [ع. غده] (اِ.)]

فارسی به عربی

غده

عقده، غده، ورم


غده عرقی

غده

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

غده

(پزشکی) تومور: غدۀ سرطانی،
(زیست‌شناسی) بافتی در بدن که ماده‌ای ترشح می‌کند: غدۀ لوزالمعده، غدۀ تیروئید،
تکه گوشت سخت یا پیه به اندازۀ فندق یا بزرگ‌تر که میان گوشت پیدا می‌شود، دژپیه،
* غدۀ فوق‌ کلیوی: (زیست‌شناسی) هریک از دو غدۀ کوچک بر روی کلیه‌ها که بخش مرکزی آن‌ها هورمونی به نام آدرنالین به درون خون ترشح می‌کند،
* غدهٴ وذی: (زیست‌شناسی) [قدیمی] = پروستات

لغت نامه دهخدا

غده ها

غده ها. [غ ُدْ دَ / دِ] (اِ) ج ِ غده. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی، غده های جنسی، غده های خدو، غده های فوق کلیوی، غده های لمفاتیکی یا لنفاوی، غده های مترشح. رجوع به این ترکیبات شود.


غده ٔ هیپوفیز

غده ٔ هیپوفیز. [غ ُدْ دَ / دِ ی ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) غده ٔ نخامی. غده ٔ زیرمغزی. رجوع به غده ٔ زیرمغزی شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

غده

آژخ، تومور، دژپیه، دشپیل

معادل ابجد

بزرگترین غده بدن

1954

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری