معنی بزرگترین پل سرپوشیده جهان

واژه پیشنهادی

بزرگترین پل معلّق جهان

پل گلدن گیت [در آمریکا]


طولانی ترین پل سرپوشیده جهان

هارتلند بریج در کانادا


قدیمی‌ترین پل جهان

پل قدیم دزفول

لغت نامه دهخدا

سرپوشیده

سرپوشیده. [س َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) آنچه یا آنکه سر او پوشیده شده باشد. || سربسته. مبهم. مجمل. بدون شرح و تفصیل:
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلطافکن مشوب.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 24).
|| (اِ مرکب) دوشیزه. (غیاث) (آنندراج). زن. دختر. مستوره. مخدره: و آنچه با وی بود و در سرپوشیدگان حرم بود در خزانه به حاجب سپرد. (تاریخ بیهقی). چون این بگفته باشی مردم او را از او دور کنی [عبدوس] مگر آن دو سرپوشیده را که بدو رها کنی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235). زنان و سرپوشیدگان را بر اینجا آوریم تا دل فارغ باشند. (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی). و ریشهاء سرپوشیدگان آبستن نیز بسبب بازگرفتن حیض، علاج دشخوار پذیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). چه گردبرگرد خرگاه طواف کردن و با سرپوشیدگان در کله مصاف دادن کار لنگان و لوکان و بی فرهنگان است. (مقامات حمیدی). مراچنانکه باشد جوانان را، دل به سرپوشیده ای بازمی نگریست پس شبی آن زن پیغامی فرستاد. (اسرار التوحید). باهیچ سرپوشیده منشین اگرچه رابعه بود. (تذکره الاولیاء عطار). آن سرپوشیده را خبر کردند کس فرستاد. (تذکره الاولیاء عطار).
در آن محفل که مردان را کلاه از ترک سر باشد
ز سرپوشیدگان است آنکه با دستار میرقصد.
صائب.
|| حیاط مسقف. حیاط کوچک.

فرهنگ عمید

سرپوشیده

زنی که چادر بر سر داشته باشد،
(صفت مفعولی) خانه و راهرو سقف‌دار، جایی که دارای سقف باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرپوشیده

مستور، متحجب، مسقف، سقفدار،
(متضاد) روباز، بی‌سقف

فارسی به عربی

معادل ابجد

بزرگترین پل سرپوشیده جهان

1567

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری