معنی بزرگ ترین شهر ایالت ویسکانسین

لغت نامه دهخدا

شهر بزرگ

شهر بزرگ. [ش َ رِ ب ُ زُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مدینه. کوره. (دهار). در برابر شهرک که شهر خرد است.


ترین

ترین. [ت َ] (مزید مؤخر = تر، تفضیلی +ین نسبت) علامت صفت عالی. پساوندی است که چون بر صفتی افزون گردد آنرا ممتاز سازد. چون بد+ترین = بدترین. به + ترین = بهترین. بزرگ + ترین = بزرگ ترین:
از عباد ملک العرش نکو کارترین
خوشخویی، خوش سخنی، خوش منشی، خوش حسبی.
منوچهری.
چنان دان که نادان ترین کس تویی
اگر پند دانندگان نشنوی.
(از سندبادنامه ص 234).
تازه ترین سنبل صحرای ناز
خاصه ترین گوهر دریای راز.
نظامی.
مبارکتر شب و خرمترین روز
که دوشم قدر بود، امروز نوروز.
سعدی.
و رجوع به صفت شود.

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

بزرگ ترین شهر ایالت ویسکانسین

2103

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری