معنی بسیار کوتاه قد

فرهنگ عمید

کوتاه قد

کوتاه‌بالا، قدکوتاه، دارای قد کوتاه،


قد

بلندی اندام، قامت، بالا، برز،
[عامیانه، مجاز] اندازه،
درازا،
* قد کشیدن: (مصدر لازم)
بلندقد شدن،
نمو کردن، رشد کردن،
* قد علم کردن: (مصدر لازم) قد برافراشتن،

لغت نامه دهخدا

کوتاه قد

کوتاه قد. [ق َ د د] (ص مرکب) پست قامت و آنکه قد و بالای وی کوتاه بود و بلند نباشد. (ناظم الاطباء). کسی که قدش کوتاه است. کوتاه بالا. قصیرالقامه. (فرهنگ فارسی معین). پست قد. پست بالا. کوتوله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): عَکیظ؛ کوتاه قد. (از منتهی الارب). و رجوع به کوتاه و کوتاه قامت شود.


قد و نیم قد

قد و نیم قد. [ق َ دُ ق َ] (ص مرکب) کوچک و بزرگ. کوتاه و بلند: بچه های قد و نیم قد.

حل جدول

بسیار کوتاه قد

یکوجبی

یک وجبی، نیم وجبی


بسیار قد کوتاه

کوتوله


کوتاه ‌قد

اباتر


آدم کوتاه قد

کوتوله

فرهنگ فارسی هوشیار

قد کوتاه

کوته بالا غک کپه (گویش مازندرانی) (مصدر) آنکه قدش کوتاه باشد کوتاه قد کوتاه بالا قصیر القامه.


کوتاه قد

پاچ (گویش گیلکی) کوته بالا کسی که قدش کوتاه است کوتاه بالا قصیر القامه: کارگر شرکت نفت ایران و انگلیس مرد کوتاه قد چاق و چله و پشمالویی بود.

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بسیار کوتاه قد

809

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری