معنی بلاها
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
مآود. [م َ وِ] (ع اِ) بلاها. (منتهی الارب) (آنندراج).بلاها و بدبختیها. (ناظم الاطباء). رماه اﷲ بالمآود؛ خدای او را در بلاها افکند. (از ذیل اقرب الموارد).
مترادف و متضاد زبان فارسی
مصایب، بلاها، مصیبتها، رنجها، گرفتاریها
فرهنگ عمید
[جمعِ زلزله] = زلزله
[مجاز] بلاها و سختیها،
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ خطر؛ بلاها، سختی ها.
معادل ابجد
39