معنی بلعیده

لغت نامه دهخدا

بلعیده

بلعیده. [ب َ دَ / دِ] (ن مف) فروبرده شده در حلق. نواریده. (فرهنگ فارسی معین).


اوبرده

اوبرده. [اَ ب ُ دَ / دِ] (ن مف) بلعیده.


اوباریده

اوباریده. [اَ دَ / دِ] (ن مف) بلعیده. رجوع به اوباریدن شود.


مسروط

مسروط. [م َ](ع ص) بلعیده شده.(از اقرب الموارد). رجوع به سرط شود.

واژه پیشنهادی

بلعیده

خورده شده

حل جدول

بلعیده

اوباریده


اوباریده

بلعیده

فرهنگ فارسی هوشیار

بلعیده

فرو برده شده در حلق


اوبارده

(اسم) بلعیده فرو برده.


اوباریده

(اسم) بلعیده فرو برده.


او برده

(اسم او بردن) بلعیده فرو برده.


خورده

(اسم) چیزی که از گلو فرو رفته و بلعیده شده.


خوردی

(اسم) چیزی که از گلو فرو رفته و بلعیده شده.

اطلاعات عمومی

فرهنگ معین

خورده

(خُ دِ) (ص مف.) چیزی که از گلو فرو رفته و بلعیده شده.

معادل ابجد

بلعیده

121

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری