معنی بندی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
اسیر، گرفتار، زندانی، جمع بندیان. [خوانش: (بَ) (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
گرفتار، اسیر، زندانی،
حل جدول
دربند، اسیر
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس،
(متضاد) آزاد، دربند
گویش مازندرانی
شاخه ی منعطف و نازکی که برای بستن دسته ی سرشاخه ها و گیاهان...
فرهنگ فارسی هوشیار
اسیر و زندانی، حبس
معادل ابجد
66