معنی بنوان

لغت نامه دهخدا

بنوان

بنوان. [ب َ / ب ُ] (اِ مرکب، ص مرکب) مرکب از بن + وان. (برهان) (حاشیه ٔ برهان چ معین). نگهدارنده ٔ زراعت و نگهبان خرمن. (برهان) (آنندراج). نگاهبان خرمن. خرمن بان. (شرفنامه ٔ منیری). سرکار کشت و زراعت. (ناظم الاطباء). دشت بان. نگاهبان کشت و خرمن. || نگاهدارنده ٔ اسباب و اموال. (برهان). نگهبان اموال و اسباب. (آنندراج). نگاهدارنده ٔ اسباب و اموال. نگهبان. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

بنوان

(بَ یا بُ) (ص مر. اِمر.) نگه دارنده زراعت، نگهبان خرمن.

(بُ) (ص مر. اِمر.) نگاه دارنده اسباب و اموال، نگهبان.

فرهنگ عمید

بنوان

نگهبان خرمن،
نگهبان کشتزار،

حل جدول

بنوان

نگهبان خرمن

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

بنوان

(صفت اسم) نگهدارنده زراعت نگاهبان خرمن. (صفت اسم) نگاهدارنده اسباب و اموال نگهبان.

معادل ابجد

بنوان

109

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری