معنی بنگاه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سرای، خانه، جای داد و ستد، سازمان، مؤسسه، انبار، مخزن، جای بند و ساز و برگ سپاه.، ~ سخن پراکنی ایستگاه فرستنده رادیویی، خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند، شادمانی موسسه ای که در جش [خوانش: (بُ) (اِمر.)]
فرهنگ عمید
خانه،
انبار،
جای دادوستد،
سازمان، مؤسسه،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آژانس، سازمان، موسسه، جا، ماوا، مرکز، مقام، منزل، خانه، کاشانه، دکان
فارسی به انگلیسی
Agency, Corporation, Establishment, Parlor, Parlour
فارسی به عربی
عمل، کدمه، معهد، موسسه
فرهنگ فارسی هوشیار
خانه، انبار
فارسی به آلمانی
Aktiengesellschaft (f), Körperschaft (f), Bedienung (f), Dienst (m), Einrichtung (f), Geschäft (n), Geschäftlich, Gewerbe (n), Gottesdienst (m), Gründung (f), Service (n)
واژه پیشنهادی
بنک
معادل ابجد
78