معنی بنیادی

لغت نامه دهخدا

بنیادی

بنیادی. [ب ُ] (ص نسبی) اصلی. (فرهنگستان) (فرهنگ فارسی معین).

حل جدول

بنیادی

زیربنایی

فارسی به انگلیسی

بنیادی‌

Basic, Earthshaking, Elemental, Elementary, Essential, Fundamental, Institutional, Integral, Intimate, Master, Organic, Pirmary, Prime, Primitive, Principal, Profound, Radical, Rudimentary, Substantial, Substantive, Underlying

فارسی به عربی

بنیادی

اساسی

فرهنگ فارسی هوشیار

بنیادی

(صفت) اصلی.

معادل ابجد

بنیادی

77

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری