معنی بنیامین

لغت نامه دهخدا

بنیامین

بنیامین. [ب ِ] (اِخ) نام پسر یعقوب علیه السلام که برادر حقیقی یوسف علیه السلام بود و ابن یامین غلط است. (آنندراج) (غیاث). در عبری بمعنی پسر دست راست، کوچکترین پسر یعقوب و راحیل جد یکی از قبایل دوازده گانه ٔ بنی اسرائیل. این قبیله در شمال فلسطین سکنی داشتند و مردمانش تیراندازان ماهری بودند. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.

حل جدول

بنیامین

نام برادر حضرت یوسف


بنیامین بهادری

بنیامین بهادری (وحید بهادری) خواننده ایرانی موسیقی پاپ در ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ در تهران در محله جیحون متولد شد. بنیامین اصالتاً اهل محله عماریه تنکابن از خانواده بهادری است. از کودکی علاقه بسیاری به فراگیری موسیقی داشت. ۱۶ ساله بود که به شعر و موسیقی روی آورد. در ۱۹سالگی به فراگیری گیتار پرداخت و قبل از شروع به کار حرفه‌ای به ترانه‌سرایی می‌پرداخت و سپس به‌صورت حرفه‌ای آهنگ‌سازی را آغاز کرد. در این مدت در چند آهنگ و ترانه با خوانندگان دیگرِ موسیقی پاپ همکاری داشت و یک آلبوم به نام «گلهای رنگین‌کمان» برای کودکان ساخته و سرانجام با آلبوم ۸۵ خوانندگی را به‌صورت حرفه‌ای آغاز کرد. وی تاکنون پنج آلبوم به نامهای ۸۵ و ۸۸، ۹۳، ۹۴ و ماه مهربون (در مورد محرم) عرضه کرده و چندین تک‌آهنگ نیز ارائه داده‌است. او تاکنون در چندین کنسرت در ایران و خارج از ایران به اجرای زندهٔ برنامه پرداخته‌است.
بنیامین همچنین در کسوت معلمی در «مؤسسه کارنامه» در یک دوره کلاس به نام «و اما بیان من» به تدریس ادبیات و جهان‌بینی و هنر و نگرش خاص خود به دنیا پرداخت. در سال ۱۳۸۹ با نسیم حشمتی ازدواج کرد و سپس در ۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۰ صاحب دختری به نام بارانا شد. در ۲۹ آذر ۱۳۹۲ بنیامین بهادری درحال رانندگی در یکی از خروجی‌های اتوبان همت دچار سانحهٔ تصادفی شد. او در این حادثه همسر خود نسیم حشمتی را از دست داد. بعد از مرگ همسرش، بنیامین به یاد او آهنگی با عنوان «یه خونه» را اجرا کرد و پس از وی در سال ۱۳۹۴ با «شایلی محمودی» همسر دوم خود ازدواج نمود و ازدواجش را به رسانه‌ها اعلام کرد.

آلبوم‌ها
آلبوم ۸۵
آلبوم ۸۸
آلبوم ماه مهربون
آلبوم ۹۳
آلبوم ۹۴

تک آهنگها

کبیر
تو که عید منی
نماز صبح
پریزاد
دوری
یه بار دیگه اشتباه کن
تله پاتی
یه روز از یاد تو
پیرهن
مادرانه
چند متر مکعب عشق
اصلاً صداش کردی
عشق احساسه
محدودیت
یه خونه
آشوب
هفته عشق
گریه در ماه
بوی عید
خط سوم
تا حالا عاشق شدی
موج محرم
قلب محرم


فیلم ریچارد بنیامین

سال هاى دلخواه من


آلبومی از بنیامین بهادری

94، 93، 88، 85، ماه مهربون


ترانه ای از بنیامین

من لعنتی


ترانه‌ای از بنیامین بهادری

من لعنتی

ای وای دلم


فیلمی ساخته ریچارد بنیامین

سال هاى دلخواه من


ترانه ای از بنیامین بهادری

من لعنتی

نام های ایرانی

بنیامین

پسرانه، پسر دست راست، نام کوچکترین پسر یعقوب و راحیل

سخن بزرگان

والتر بنیامین

تنها راه شناخت یک نفر، دوست داشتن او بدون هیچ امیدی است.

یک نفر هرچه بیشتر در برابر امور سنّتی جبههگیری کند، بیرحمانهتر [=نامهربانانهتر]، زندگی خصوصیاش را تابع [=پیرو] آن معیارهایی [=سنجه] میسازد که آرزو میکند قوانین جامعهی آینده گردند.

برای منتقد [=خُردهگیر]، همکارانش، برترین مرجعیت را دارا هستند و نه مردم. و از آن کمتر، نسلهای آینده.

کشتن یک جنایتکار، شاید کاری اخلاقی باشد- ولی مشروعیت دادن [روا دانستن] به آن، هرگز.

هیچ ارادهی سالمی [درست و بیگزند] وجود ندارد که تخیّل دقیق از تصویری، به همراهش نباشد.

امروزه ساختار زندگی، بیش از آنکه برآمده از باورها باشد، در ارادهی رخدادهاست؛ رخدادهایی که هیچگاه بنیان آن باورها قرار نگرفتهاند.

نبوغ [هوش سرشار]، خود را به کار سپردن است.

موضوع [جستار] هر گفتگو به گونهای اجتنابناپذیر [گریزناپذیر]، وضع زندگی و پول شده است: گفتگو، هیچگاه به نگرانی و درد و رنج افراد نمیکشد اگر چنین میشد، دستکم میتوانستند به یکدیگر کمک کنند و نه به بیان کلّی این وضعیت.

کسی که از راه فالگیری، جویای آینده میشود، نادانسته، آگاهی قلبی خود از رویدادهای آینده را که هزار بار درستتر از پیشگویی هر فالگیری است، نادیده میگیرد.

فقط، کسی که روی جاده گام برمیدارد، از نیرویی که در آن است، باخبر میشود.

جدل [یک و دو کردن]، یعنی کتابی را با بکار بردن چند سخن آن، نابود کردن. هرچه کتاب، کمتر بررسی شود، بهتر است. فقط کسی که بتواند کتابی را ویران کند، میتواند آن را نقد کند [بر آن خرده گیرد].

به تنهایی غذا خوردن، آدم را سخت و خشن میکند.

برای کسی که به انبوه نامههای کهن مینگرد، تمبری که دیرگاهیست از رواج افتاده، بر پاکتی فرسوده، از خواندن دهها برگ، سخن بیشتری برای گفتن دارد.

آن که مقیّد [در بند] به آداب همنشینی و مخالفِ دروغ گفتن است، مانند کسی است که از مُد پیروی میکند، ولی جلیقه نمیپوشد.

خوشبختی، یعنی توانایی شناختِ خود، بدون ترسیدن.

موضوع [=جستار] هر گفتگو به گونهای اجتنابناپذیر [=گریزناپذیر]، وضع زندگی و پول شده است: گفتگو، هیچگاه به نگرانی و درد و رنج افراد نمیکشد اگر چنین میشد، دستکم میتوانستند به یکدیگر کمک کنند و نه به بیان کلّی این وضعیت.

معشوق در چشم عاشق، همیشه تک و تنهاست.

کشتن یک جنایتکار، شاید کاری اخلاقی باشد- ولی مشروعیت دادن [=روا دانستن] به آن، هرگز.

بدون استثنا، نویسندگان بزرگ، آثار خود را در جهانی میپرورانند که تازه پس از آنها فرا میرسد.


بنیامین دیزرائیلی

حکومت جهان در دست افراد دیگری به غیر از آنهایی که در صحنه ی سیاست هستند قرار دارد.

ممکن است یک نویسنده به اندازه ی یک سیاستمدار و یا یک جهان گشا در تغییر سرنوشت دنیا مؤثر باشد.

سخن گویا و روان، فرزند دانش است؛ دماغی که پر است مانند رودخانه ای صاف و شفاف است.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بنیامین

163

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری