معنی بنیانگذار شیمی نوین
حل جدول
لاوازیه
بنیانگذار جامعهشناسی نوین
اگوست کنت
بنیانگذار ترکیه نوین
آتاترک
بنیانگذار شیمی جدید
لاوازیه
بنیانگذار جامعه شناسی نوین
اگوست کنت
واژه پیشنهادی
رابرت بویل
بنیانگذار شیمی خاک
یوستوس لیبیگ
بنیانگذار بازیهای المپیک نوین
پیر بارون دوکوبرتن
لغت نامه دهخدا
نوین. [ن ُ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
نوین. [ن َ / ن ُ] (ص نسبی) منسوب به نو. جدید. بدیع. (یادداشت مؤلف). || خوبترین از هرچیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به نو شود.
نوین. [ی َ] (ترکی / مغولی، اِ) کلمه ٔ ترکی مغولی است و به صورتهای نویان، نویین، نوئین، در فارسی به کار رفته است. رجوع به نویان شود: پسران و امرای بزرگ و نوینان و هزاره و صده و دهه را مرتب و مبین کرد. (جهانگشای جوینی). به وقت مراجعت ایشان پسران و نوینان و امرارا فرمود تا... (جهانگشای جوینی). چه هر ولایتی نوینی داشت و هر شهری را امیری بود. (جهانگشای جوینی).
نوین. [ن ُ] (اِخ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج، در 12 هزارگزی جنوب غربی رزاب و یک هزارگزی جنوب رودخانه ٔ اورامان، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و میوه ها و لبنیات، شغل مردمش زراعت و کرایه کشی و گله داری و کرباس بافی و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
فرهنگ معین
(نَ یا نُ) (ص نسب.) تازه، نو.
فرهنگ عمید
تازه، نو،
نام های ایرانی
پسرانه، تازه، جدید، تازه، جدید
معادل ابجد
1510