معنی بنیانگذار پرستاری مدرن
حل جدول
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
پرستاری. [پ َ رَ] (حامص) تیمار. خدمت. حضانت. تیمارداری. زواری: زهد در دنیاو پرستاری اولی القربی. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || بیمارداری. بیماروانی. بیماربانی. تمریض.
- پرستاری کردن، تیمار داشتن.
مدرن
مدرن. [م ُ رِ] (ع ص) حطب مدرن، هیمه ٔ خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یابس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || جامه ٔ چرکین. || چرکین گرداننده. || شترانی که علف ریزه ٔ خشک را چرند. (آنندراج).
مدرن. [م ُ دِ] (فرانسوی، ص) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.
ترکی به فارسی
مدرن
فارسی به عربی
حضور، عنایه
فرهنگ فارسی هوشیار
تیمار داری، تیمار، خدمت
فرهنگ عمید
شغل و عمل پرستار،
مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری
فارسی به آلمانی
Besorgung (f), Pflege (f), Sorge (f), Sorgen
معادل ابجد
2201