معنی بنیانگذار حساب دیفرانسیل
حل جدول
آیزاک نیوتن
پایهگذار حساب دیفرانسیل
فرما
دیفرانسیل
شاخه ای از ریاضیات عالی
پایه گذار حساب دیفرانسیل
پیر دوفرما
پیردوفرما
لغت نامه دهخدا
دیفرانسیل. [رِ ی ِ] (فرانسوی، اِ) حساب دیفرانسیل رشته ٔ بسیار مهمی از ریاضیات عالی که موضوع اولیه ٔ آن تعیین میزان تغییرات توابع و مسئله ای عکس آن است و مبتنی بر عمل اساسی رفتن به حد یا حد گرفتن میباشد و از این جهت از علم جبرمتمایز است. این رشته بعلت نقش مهمی که مقادیر بینهایت کوچک در آن دارند بضمیمه ٔ مباحث وابسته که در واقع شبیه آن هستند آنالیز ریاضی [= تحلیل ریاضی] نیز خوانده میشود. حساب دیفرانسیل را گاهی در فارسی حساب فاصله هم خوانده اند. (از دائره المعارف فارسی).
حساب
حساب. [ح ِ] (اِخ) چشمه ٔ... رجوع به چشمه ٔ حساب شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسم بانی، پایهگذار، موسس،
(متضاد) بنیانکن
فرهنگ عمید
دستگاهی در اتومبیل که قدرت موتور را به چرخها انتقال میدهد و بهواسطۀ آن چراغهای عقب به حرکت درمیآیند،
فرهنگ معین
دستگاهی در اتومبیل که نیروی لازم را به چرخ ها منتقل می سازد، در ریاضی حاصل ضرب مشتق تابع در نمو متغیر مستقل. (فره). [خوانش: (یِ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
رشته بسیار مهمی از ریاضیات عالی که موضوع اولیه آن تعیین میزان تغییرات توابع و مسئله ای عکس آنست و مبتنی بر عمل اساسی رفتن به حد گرفتن میباشد و از این جهت از علم جبر متمایز است
عربی به فارسی
شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دلیل موجه اقامه کردن (با) , تخمین زدن , دانستن , نقل کردن () حساب , صورت حساب , گزارش , بیان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابی , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات
اطلاعات عمومی
اسحاق نیوتن
معادل ابجد
1550