معنی بنیان گذار امپراتورى روم
حل جدول
شارلمانى
بنیان گذار امپراتورى مقدس روم
شارلمانى
بنیان گذار پروتستانیسم
لوتر
بنیانگذار امپراتورى مسیحى روم
شارلمانى
بنیان گذار مذهب پروتستان
لوتر
بنیان گذار شرکت مایکروسافت
بیل گیتس
بنیان گذار سلسله هخامنشی
کوروش بزرگ
بنیان¬گذار سلسله صفاریان
یعقوب لیث
بنیان گذار مذهب پروتستانسیسم
مارتین لوتر
لغت نامه دهخدا
بنیان گذار.[ب ُ گ ُ] (نف مرکب) مؤسس. (یادداشت بخط مؤلف).
بنیان
بنیان. [ب ُ] (ع اِ) (از «ب ن ی ») بنیاد. بن لاد. (فرهنگ فارسی معین). بنیاد و بنلاد. (ناظم الاطباء):
و آن سخن خود نه چیز و حرفش چیز
چیزها را حروف او بنیان.
ناصرخسرو.
گرچه نیکو و بلند است و قوی خانه
پست یاپیش که بر برف بود بنیان.
ناصرخسرو.
قوی چار بنیان ارکانْش چندان
که دور فلک هفت بنیان نماید.
خاقانی.
این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد.
خاقانی.
|| دیوار گردبرآورده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دیواربست. (فرهنگ فارسی معین). || بنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || بنیاد خانه. (غیاث) (آنندراج).
بنیان. [ب َ] (ع اِ) (از «ب ن ن ») کار. (منتهی الارب). کار و کسب. (ناظم الاطباء). || گویایی بد. (منتهی الارب). سخن بد. (ناظم الاطباء).
بنیان. [ب َ] (اِخ) دهی از دهستان آویزبخش اهرم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است و 452 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
بنیان. [ب ُ] (اِخ) نام حوض نعمان است. و آن برکه ای بوده آب آن در نهایت شوری و تلخی و به برکت قدوم سرور کاینات آب آن شیرین شد. (برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
فارسی به عربی
موسس
معادل ابجد
2130