معنی بنیان گذار مذهب پروتستان

لغت نامه دهخدا

بنیان گذار

بنیان گذار.[ب ُ گ ُ] (نف مرکب) مؤسس. (یادداشت بخط مؤلف).


بنیان

بنیان. [ب ُ] (ع اِ) (از «ب ن ی ») بنیاد. بن لاد. (فرهنگ فارسی معین). بنیاد و بنلاد. (ناظم الاطباء):
و آن سخن خود نه چیز و حرفش چیز
چیزها را حروف او بنیان.
ناصرخسرو.
گرچه نیکو و بلند است و قوی خانه
پست یاپیش که بر برف بود بنیان.
ناصرخسرو.
قوی چار بنیان ارکانْش چندان
که دور فلک هفت بنیان نماید.
خاقانی.
این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد.
خاقانی.
|| دیوار گردبرآورده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دیواربست. (فرهنگ فارسی معین). || بنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || بنیاد خانه. (غیاث) (آنندراج).

بنیان. [ب َ] (ع اِ) (از «ب ن ن ») کار. (منتهی الارب). کار و کسب. (ناظم الاطباء). || گویایی بد. (منتهی الارب). سخن بد. (ناظم الاطباء).

بنیان. [ب َ] (اِخ) دهی از دهستان آویزبخش اهرم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است و 452 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

فارسی به عربی

فرهنگ عمید

پروتستان

در آیین مسیحیت، یکی از فرقه‌ها که بیشتر در آلمان، دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، انگلستان، و آمریکا رواج دارد،
پیرو مذهب پروتستان،

فرهنگ معین

پروتستان

(پُ تِ) [فر.] (اِ.) یکی از شعب سه گانه دین مسیح که پیروان آن به پاپ عقیده ندارند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

پروتستان

عیسوی، مسیحی،
(متضاد) کاتولیک

معادل ابجد

بنیان گذار مذهب پروتستان

2900

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری