معنی بهترین کارگردان در جشنواره فجر 97

فارسی به عربی

فجر

فجر

عربی به فارسی

فجر

فجر , سپیده دم , طلوع , اغاز , اغاز شدن , صبح , بامداد

فرهنگ عمید

فجر

سپیدی صبح، سپیده‌دم،
(اسم) هشتاد‌ونهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر،
* فجر کاذب: [قدیمی] = صبح * صبح کاذب
* فجر صادق: [قدیمی] = صبح * صبح صادق

لغت نامه دهخدا

فجر

فجر. [ف َ] (ع مص) برانگیخته گردیدن بر گناه و زنا کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || رو گردانیدن از حق. (منتهی الارب). عدول از حق. || فاسد گردیدن. (اقرب الموارد). || روان ساختن آب را. (منتهی الارب). آب راندن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامه جرجانی). گشودن راه آب را تا جاری شود. (از اقرب الموارد). || به شدن از بیماری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دروغ گفتن. || نسبت دروغ دادن. || مخالفت و عصیان کردن. (اقرب الموارد). || (اِ) سپیدی آخر شب. روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب. (منتهی الارب). بام. (دستور اللغه). روشنی. فلق. فجر دوباشد: فجر اول یا کاذب یا ذنب السرحان و فجر ثانی یاصادق که آن را فجر معترض نیز گویند. (یادداشت بخط مؤلف). سرخی خورشید در سیاهی شب، و گویند که آن پایان شب است چنانکه شفق آغاز آن است. (اقرب الموارد).
- صلوه فجر، نماز بامداد. دوگانه. رجوع به دوگانه شود.
|| (ص) طریق فجر؛ واضح. (اقرب الموارد).

معادل ابجد

بهترین کارگردان در جشنواره فجر 97

2215

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری