کشتن، ذبح کردن
Kill, Slay
öldürmek, katletmek
902
پوستکندن
رمان جک لندن
فرو نشاندن
بازگرداندن
از ریشه کندن
ترساندن
رنجاندن
آموزاندن
دعاخواندن
فهماندن
پیموندن
آواز خواندن
به قتل رسیده
به انجام رساندن
به پایان رساندن
به انجام رسانیدن
به پایان رسانیدن
به کمال رسیدن