معنی به هم کمک کردن یا دادن مال

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

کمک دادن

پاچار دادن


کمک

اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ، مساعدت، مدد، دستیاری کومک ترکی ادیار کوچ یار، یاری (صفت) کم قلیل. یا کمکی. اندکی: هما آنطور که از رفتارش احساس میشد کمکی هم رنجیده خاطر مینمود. (اسم) مدد یاری: امیر زاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. یا کمک مالی. بوسیله مال و پول کسی را یاری کردن.

فرهنگ عمید

هم مال

شریک در مال و ثروت،

لغت نامه دهخدا

کمک کردن

کمک کردن. [ک ُ م َ ک َ دَ] (مص مرکب) یاری دادن (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


خاک مال دادن

خاک مال دادن. [دَ] (مص مرکب) خواری دادن. رجوع به خاک مال شود.


کمک

کمک. [ک ُ م َ] (ترکی، اِ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ، از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث) (آنندراج).مدد و اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ. (ناظم الاطباء). کومک. مدد. یاری. مساعدت. معاضدت. دستیاری. مدد. یاری. یاوری. اعانت. (فرهنگ فارسی معین): امیرزاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. (ظفرنامه ٔ یزدی، ازفرهنگ فارسی معین).
- کمک راننده، کسی که به راننده ٔ اتومبیل یاری کند. شاگرد شوفر. ج، کمک رانندگان. (فرهنگ فارسی معین).
- کمک کار، مددکننده. یاری کننده. یاری کننده در کار.
- کمک کاری، مددکاری. عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.
- کمک مالی، به وسیله ٔ مال و پول کسی را یاری کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- کمکی، معاون و مددکار و دستگیر. (ناظم الاطباء).
|| فوجی که در جنگ برای اعانت تعیین کنند. (ناظم الاطباء). || دستیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فارسی به عربی

کمک کردن

اشعر بالارتیاح، ساعد، سهل، مساعده، ید

فارسی به ایتالیایی

کمک کردن

favorire

aiutare

soccorrere

فارسی به آلمانی

کمک کردن

Arbeitskraft (f), Hand (f), Hand, Langen, Reichen, Zeiger (m), Helfen, Hilfe (f), Hilfe (f), Hilfe, Hilfeleistung (f), Hilfen, Stütze (f), Erleichtern [verb]

واژه پیشنهادی

کمک کردن

یاوری نمودن

یاری، یاوری، امداد، مدد، دستگیری، تعاون

معادل ابجد

به هم کمک کردن یا دادن مال

547

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری