معنی به پا خاستن

حل جدول

به پا خاستن

قیام کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

به پا خاستن

ایستادن، برخاستن، بلند شدن،
(متضاد) نشستن، شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن،
(متضاد) تسلیم‌بودن، انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن،
(متضاد) تسلیم شدن

معادل ابجد

به پا خاستن

1121

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری