معنی بوبین

لغت نامه دهخدا

بوبین

بوبین. (اِ) پیچک. (فرهنگستان). قرقره ای که بدور آن سیم فلزی روپوش داری بپیچند و جریان الکتریسیته از آن عبور کند و یا بوسیله ٔ آن بتوان تغییری در جریان برق ایجاد کرد. پیچک. (فرهنگ فارسی معین).

فارسی به انگلیسی

بوبین‌

Bobbin, Spool

حل جدول

بوبین

قرقره، پیچه

قرقره

فرهنگ معین

بوبین

[فر.] (اِ.) قرقره ای که به دور آن سیم روپوش دار پیچیده شده است و برای تغییر مقدار جریان برق در موتورها و دستگاه های برقی به کار می رود.

فرهنگ عمید

بوبین

قرقره، ماسوره،
(برق) وسیله‌ای در بعضی دستگاه‌های برقی شبیه قرقره که روی آن سیم‌پیچی شده و فشار جریان برق را بالا می‌برد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوبین

قرقره، کوئل، سیم‌پیچی، پیچک، ماسوره

فرهنگ فارسی هوشیار

بوبین

فرانسوی پیچک (اسم) استوانه کوچک و قرقره و ماسوره فلزی یا چوبین یا پلاستیکی که بدور آن نخ و کاغذ و ابریشم و پشم و غیره بپیچند قرقره ای که بدور آن سیم فلزی روپوش داری بچیچند و جریان الکتریسیته از آن عبور کند و یا بوسیله آن بتوان تغییری در جریان برق ایجاد کرد پیچک

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

Bobbin carriage

حامل بوبین - حمل کننده بوبین


Empty bobbin

ماسوره خالی - قرقره بوبین - بوبین خالی


Hinged spindle

دوک وسط بوبین چوبی بوبین پیچی


Soft nose

بوبین بیرون زده - بوبین شکم داده


Coner

ماشین بوبین پیچ با بوبین مخروطی شکل


Band winding

بوبین کمر پیچیده - بوبین شال بسته (در یک جا پیچیده شدن نخ روی بوبین)


Cone winder

بوبین پیچی مکانیکی - بوبین پیچی غیر اتوماتیک

معادل ابجد

بوبین

70

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری