معنی بوسیدن مرده

تعبیر خواب

بوسیدن مرده

تعبیر خواب بوسیدن مرده و یا روبوسی با مرده نشانه خیر و برکت است و دیدن این خواب از دیدگاه معبران مختلف دارای تعابیری متفاوت است و شما می توانید با مطالعه تعابیر خواب بوسیدن مرده و یا بوسه دادن به مرده تعبیر خواب خود را به راحتی پیدا کنید.
بوسیدن مرده و یا روبوسی با مرده دارای تعابیری مختلف است و اگر شما این خواب را دیده اید بهتر است با توجه به جزئیات خواب تان آن را به راحتی تعبیر کنید.در ادامه این مطلب تعبیر خواب بوسیدن مرده و یا بوسه دادن به مرده را مشاهده خواهید کرد.
تعبیر دیدن خواب بوسیدن مرده و بوسه دادن به مرده
جابر مغربی:
اگر فردی در خواب ببیند که به مرده به شهوت بوسه می دهد نشانه این است که زن خواهد و به مرادهایش می رسد.
امام صادق علیه السلام:
اگر فردی در خواب ببیند که مرده ای را با شهوت می بوسد زن می گیرد و به آرزوهایش می رسد.
ابراهیم کرمانی:
اگر فردی مرده ای را از روی شهوت بوسید نشانه این است که خیری از طرف آن مرده به وی می رسد.
اگر فردی در خواب ببیند که مرده به او بوسه می دهد نشانه این است که از علم و یا مال مرده به وی چیزی می رسد.


بوسیدن

اگر در خواب دیدید که معشوق خود را درهنگام روز می بوسید نشانه آنست که شانس بر ضد شماست.
اگر در خواب دیدید که معشوق خود را در هنگام شب می بوسید نشانه خطر است.
اگر در خواب دیدید که مادر خود را می بوسید نشانه موفقیت است.
اگر در خواب دیدید که پدر خود را می بوسید نشانه شادی است.
اگر در خواب دیدید که برادر یا خواهر خود را می بوسید نشانه خوشی و لذت است.
خواب بوسیدن همسر نشانه خوشبختی در زندگی زناشویی است.
اگر در خواب دیدید صورت شخصی را می بوسید نشانه آنست که موفقیت شما به اوج می رسد.
اگر در خواب دیدید یک زن شوهردار را می بوسید نشانه آنست که ناکامی شما را تهدید می کند.
اگر در خواب دیدید که یک زن تنها را می بوسید نشانه آنست که به شما خیانت خواهد شد.
بوسیدن یک دوست در خواب نشانه شکست کامل در کارهاست
خواب بوسیدن زمین نشانه شرمساری است
اگر در خواب دیدید که پشت یکنفر را می بوسید نشانه آنست که یک زن شما را فریب میدهد
ابراهیم کرمانی گوید:
اگر کسی در خواب دید که کسی به او بوسه می دهد، نشانه آنست که آن شخص خواستگار او خواهد بود
لوک اویتنهاو می گوید:
بوسیده شدن در خواب نشانه جدایی است
کارل یونگ، پروفسور سوئیسی میگوید:
بوسه در خواب نشانه شق، عاطفه، آرامش، هارمونی و رضایت است
اگر در خواب ببینید تسط یک غریبه بوسیده شدید، نشانه این است که شما نیاز دارید که در مورد جنبه ای از خودتان، آگاه تر شوید
اگر خواب ببینید کسی تلاش می کند که علی رغم میلتان شما را ببوسد، به این معنی است که کسی ایده ها، باور ها و نظراتش را به شما تحمیل می کند.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید:
اگر در خواب ببینیم کسی را بوسیدیم نشانه آنست که موردی پیش می آید که حسن نیت خود را نسبت به او ثابت کنیم
و اگر خواب ببینیم شخصی که می بوسیم ناشناس باشد نفعی از ما به او می رسد.
اگر یک دختر دم بخت خواب ببیند که محرمی او را می بوسد نشانه آنست که محبوبیت به دست خواهد آورد.
و اگر ببیند که نامحرمی او را می بوسد تعبیرش خواستگار است و شوهر می کند
و چنانچه خودش کسی را ببوسد نشانه آنست که از او به نیکی یاد می کنند.
آنلی بیتون می‌گوید:
اگر در خواب ببینید که مادر خود را می‌بوسید، نشانه موفقیت در انجام کارها است.
اگر در خواب ببینید که خواهر یا برادر خود را می‌بوسید، نشان‌دهنده‌ی شادمانی و نشاط است.
تعبیر خواب بوسیدن نامزد خود در تاریکی، نشانه داشتن روابط نادرست است.
بوسیدن دشمن در خواب، دلالت بر آن دارد با یکی از اطرافیانتان که قهر بودید آشتی می‌کنید.
شیخ طوسی گوید:
در همین زمینه نوشته است بوس کردن معشوق در خواب دلالت بر این دارد که زندگی ما گشاده می‌شود و وسعت می‌یابد و روزیمان فراخ می‌یابد.
اگر چه در بیداری فاقد آن باشیم و برعکس اگر نامزدت نبود و یا درعقد تو نبود و روزیمان تنگ می‌شود و دنیا بر ما سخت خواهد گرفت.
لیلا برایت:
تعبیر خواب بوسیدن دست کسی، موفقیت در عشق است
تعبیر خواب بوسیده شدن، مراقب اطرافیان باید باشید
تعبیر خواب بوسیدن زمین، غم و اندوه است
تعبیر خواب بوسیدن ابن سیرین
بوسیدن:
ابن سیرین می‌گوید: اگر ببینی کسی را بوسیده‌ای، یـعـنـی آن شخص را دوست داری و اگر آن شخص غریبه باشد، تعبیرش این است که از جایی که نسبت به آن چشم‌داشت و طمع نداری، خیر و منفعت به دست می‌آوری.
بوسیده شدن:
ابن سیرین می‌گوید: اگر ببینی شخص آشنایی تو را می‌بوسد، یـعـنـی آن شخص به تو خیر و منفعت می‌رساند.
تعبیر خواب بوسیدن امام جعفر صادق
حضرت امام جعفر صادق فرماید:
بوسه دادن، دلیلش بر چهار وجه است.
خیر و منفعت
حاجت روایی
بر دشمن ظفر یافتن
سخن خوش شنیدن
تعبیر خواب بوسیدن دانیال نبی
بوسه زدن به لب های مرد زن دختر و یا پسر دشمنی است دروغگو، بی‌اعتقاد، فریبکار بی‌شرم و نا‌امید از خوبی‌ها و تیکی‌ها که همواره دیگران را به بدی و شر می‌خواند و برخورد نکردن با او مناسب‌تر است.
تعبیر خواب بوسیدن نامحرم
منوچهر مطیعی:
تعبیر خواب دختری که نا محرم او را ببوسد پیدا شدن خواستگار است
ادوارد:
بوسه بر مردان نامحرم در خواب دلالت بر این دارد که کسی در محدوده خانه شما یا محلی که کار می‌کنید با شما دشمنی و خصومت دارد و عداوت می‌ورزد و توطئه و سعایت می‌کند.
به‌طور‌کلی بوسیدن نامحرمان در خواب هم نمی‌تواند مفید باشد.
ابن سیرین:
بوسه زدن به لب های مردی نامحرم در خواب دشمنی است
کتاب سرزمین رویاها:
یک زن شوهردار را می‌بوسید: ناکامی شما را تهدید می‌کند.
یک زن نامحرم را می‌بوسید: به شما خیانت خواهد شد.
تعبیر خواب آغوش گرفتن
لوک اویتنهاو می‌گوید:
کسی را در آغوش کشیدن: نیکبختی در عشق
منوچهر مطیعی تهرانی گوید:
آغوش گرفتن اگر جنبه شیطانی داشته باشد تعبیر ندارد.
گرفتن بدون جنبه شهوی قابلیت تعبیر پیدا می‌کند و غالباً خوب است.
اگر آشنایی که محرم شما محسوب می‌گردد در آغوش بگیرید نشان صلح و دوستی است و صفا و نعمت در محیط خانوادگی.
اگر نا آشنا و بیگانه ای را در آغوش گرفتید که از جنس مخالف باشد نفعی عایدتان می‌گردد.
اگر یکی از آشنایان را که با شما محرم نیست در خواب در آغوش گرفتید بین شما و یک نفر برخوردی به وجود می‌آید که نامطلوب نیست و می‌تواند خیر داشته باشد.
اگر کودکی را در آغوش گرفتید نیازمند محبت اطرافیان خود هستید.
اگر زنی در خواب ببیند که کودک نا آشنایی را در آغوش گرفته جاری یا خواهر شوهرش از او بدگویی می‌کند.
اگر در درگاه خانه شخصی را در آغوش گرفتید که نمی‌شناختید مسافری به خانه شما وارد می‌گردد و اگر در درگاه خانه ای نا آشنا و غریب که به شما تعلق ندارد و آنجا را نمی‌شناسید کسی را در آغوش گرفتید به سفر می‌روید.
اگر کسی ازپشت شما را بغل کرد در روزهای آینده مورد اتهام قرار می‌گیرید که برای اثبات بی گناهی خود باید تلاش و تقلای زیادی بکنید.
آنلی بیتون می‌گوید:
اگر در خواب دیدید کسی را بغل می‌کنید، به این معنا است که در عشقتان دچار شکست می‌شوید.


مرده

اگر بیند مرده جامه های نیک پوشیده بود، دلیل که با ایمان از دنیا رفته باشد. اگر مرده را با جامه های سفید بیند، دلیل که در آخرت حال او نیکو بود. اگر مرده را جامه های سیاه بیند به خلاف این است و جامه زرد و کبود، دلیل معصیت است. اگر مرده را جامه پوشانید، دلیل که اجلش نزدیک است.
اگر بیند کفن مرده ای معروف بکند، دلیل که در دنیا طریق آن مرده جوید، اگر عالم بوده باشد به علم. اگر مال دار به مال. اگر بیند خواست کفن مرده بکند و مرده را در گور زنده دید، دلیل که آن مرده دیندار است. اگر بیند مرده را کفن کرد، دلیل که از خویشان مرده یکی را کفن کند.
اگر دید مرده زنده شد. دلیل که حالش نیکو بود. خاصه مرده را گشاده روی بیند. اگر زنده را مرده یند به خلاف این است. اگر پدر مرده خود را با جامه های نیکو دید و خرم، دلیل که کارش ساخته و دولتش زیاد شود. اگر زن مرده خود را بیند، دلیل که درویش شود. اگر پسر مرده خود را دید، دلیل که از غم برهد. اگر زنی بیند پسر مرده او زنده شد، دلیل که غایبش از سفر بازآید. اگر دید مرده را زنده کرد، دلیل که زنده رامسلمان کند. - محمد بن سیرین

لغت نامه دهخدا

بوسیدن

بوسیدن. [دَ] (مص) بوسه دادن. (آنندراج). بوسه دادن. بوس کردن. ماچ کردن. (فرهنگ فارسی معین). بوسه زدن. بوسه کردن. (ناظم الاطباء). تقبیل:
ز مشکوی شیرین بیامد برش
ببوسید پای و دو دست و سرش.
فردوسی.
ببوسید رستهم تخت ای شگفت
نیا را یکی نو ستایش گرفت.
فردوسی.
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن.
حافظ (دیوان چ غنی ص 270).
دست و پای باغبان بوسیدن از دون همتی است
سعی کن تا با کلید این در برویت وا شود.
صائب.
- وا بوسیدن، اعراض کردن. (آنندراج).


مرده

مرده. [م ُ دَ / دِ](ن مف) فوت کرده. درگذشته. متوفی. که جان از کالبدش بدر رفته است. هالک. وفات کرده. میت:
مرده نشودزنده زنده به ستودان شد
آئین جهان چونین تا گردون گردان شد.
رودکی.
وآن مردگان در آن چهار دیوار بماندند سالیان بسیار.(ترجمه ٔ طبری بلعمی). و ایشان [خرخیزیان] آتش را بزرگ دارند و مرده را بسوزانند.(حدود العالم). صقلابیان مرده را بسوزانند.(حدود العالم).
هر که را بخت یارمند بود
گو بشو مرده را ز گور انگیز.
خسروی.
بر آمد ز زابلستان رستخیز
زمین مرده را بانگ برزد که خیز.
فردوسی.
از آن کار پر درد شد گرگسار
کجا زنده شد مرده ٔ اسفندیار.
فردوسی(شاهنامه چ دبیرسیاقی، 15، 1806).
به کین جستن مرده ٔ ناپدید
سر زندگان چند خواهی برید.
فردوسی.
چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
آن را چه دلیل آری و این را چه جواب است.
منوچهری.
بود مرده هر کس که نادان بود
که بیدانشی مردن جان بود.
اسدی.
مرگ جهل است و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان.
ناصرخسرو.
نشنودی آن مثل که زند عامه
مرده به از بکام عدوزسته.
ناصرخسرو.
آب خدا آنکه مرده زنده بدو کرد
آن پسر بی پدر برادر شمعون.
ناصرخسرو.
عالم همه بهشت ز شادی و خرمی
من مانده همچو مرده تنها به گور تنگ.
عمعق.
ور نیاید برون تو مرده ش دان
در شکم یا که نیست خود بچه آن.
بهاءالدین ولد.
گر بدی کرد چون به نیکی خفت
از پس مرده بد نباید گفت.
نظامی.
مرده ٔ گور بود در نخجیر
مرده را کی بود ز گور گزیر.
نظامی.
ای خنک آن مرده کز خود رسته شد
در وجود زنده ای پیوسته شد.
مولوی.
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست.
مولوی.
تمامش بکشتم به سنگ آن خبیث
که از مرده دیگر نیاید حدیث.
سعدی.
بالله ار خاک مرده باز کنند
نشناسی توانگر از درویش.
سعدی.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند.
سعدی.
زنده که از مرده فضول وی است
مرده به از وی به قبول وی است.
امیرخسرو.
زنده به مرده مشو ای ناتمام
زنده تو کن مرده خود را به نام.
امیرخسرو.
نتوان پس مرده رفت در گور.
امیرخسرو.
- امثال:
از پس مرده بد نباید گفت.
از مرده حدیث نیاید.
این مرده به این شیون نیرزد.
زنده بلا مرده بلا.
فیل مرده اش صد تومان زنده اش صد تومان.
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند.
سعدی.
مرده از جوع به که زنده به قرض.
مرده از بس که فزون است کفن نتوان کرد.
مرده از نیشتر کجا نالد. یا مرده از نیشتر مترسانش.
مرده است و گورستان.
مرده ٔ او بر زنده ٔ تو بار است یعنی در کمال به استطاعتی بر تو غالب است و تو باوجود استطاعت حریف او نمی توانی شد.(آنندراج).
مرده بهتر که زنده و مغبون.
مرده حلوا نمی خورد.
مرده را که به حال خود بگذاری کفن خود را خراب میکند.
مرده سخن نگوید.
مرده شوی را با بهشت و جهنم کار نیست.
مرده ٔ مرا هیچ کس چون من نگرید.
مرده هر چند عزیز است نگه نتوان داشت.
نبّاش از مرده نترسد.
|| خاموش. منطفی. افسرده. خامد:
و آن قطره ٔ باران زبر لاله ٔ احمر
همچون شرر مرده فراز علم نار.
منوچهری.
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا.
حافظ.
|| آنچه از حیوان که خود بمیرد نه آنکه آن رابکشند.(یادداشت مرحوم دهخدا): چهارپایان کشته و مرده شکاریها بدان موضع ایشان فرستد.(حدود العالم). || بایر. موات. زمین بایر. خاک مرده. خاکی که در آن کشت و زرع نشود و متروک و لم یزرع مانده باشد:
در آنگه سمرقند کرده نبود
زمینش بجز خاک مرده نبود.
اسدی.
این مشکبوی و سرخ گل زنده
زان زشت خاک مرده ٔ مدفون است.
ناصرخسرو.
|| آب دیده و فاسد شده. از حیز انتفاع افتاده. بی خاصیت و تباه گشته.
- گچ مرده، گچی که آب بر آن ریخته شده یا در معرض باران و رطوبت بوده است و دیگر بی خاصیت است و به کاری نیاید.
|| فاسدشده. تباه گشته: گوشت مرده، گوشتی که در اطراف زخم فاسد شده و سلول زنده ای در آن نیست: و ریش ها را از گوشت مرده پاک کند.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی) خرق... محلل است و لطیف کننده است و جلد قوی کند و گوشت مرده بخورد.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || جنازه.(منتهی الارب). جسد بی جان: گهی بنالد بر مرده ٔ کسان او زار
به آوخ آوخ ودرد و دریغ و هایاهای.
سوزنی.
قرب صد هزار مرده کفار بر فضای آن مصاف بر زمین انداختند.(ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 394).
|| افسرده. از حرکت و هیجان افتاده. رجوع به دل مرده شود: ظاهر درویش جامه ژنده است و موی سترده و حقیقت آن دل زنده و نفس مرده.(گلستان).
- تب مرده، تب خفیف دایم.(یادداشت مرحوم دهخدا).
|| راکد. ساکن. بی حرکت، آب مرده، آب راکد و غیرجاری:
این آبهای مرده به دریا نمی رسد.
صائب.
- خون مرده، خونی که در اثر ضرب و زخمی زیر پوست گرد آید و به سیاهی گراید.(یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مردن شود.
|| روانگشته و فراموش شده:
داشتم صد آرزوی مرده بیش
از نگاهی جمله را جان در تن است.
مسیح کاشی(از آنندراج).
امید مرده زنده به دشنام می شود
آه از دعای من که به مرگ اثرنشست.
ظهوری(از آنندراج).
|| عاشق.(غیاث اللغات). مشتاق. بسیار آرزومند و مشتاق و منتظر. سخت عاشق. و دلبسته: مردگان معدلت به آب حیرت احسان و اکرام او زنده گشت.(سندبادنامه).
مرده ٔ گور بود در نخچیر
مرده را کی بود ز گور گزیر.
نظامی(هفت پیکر ص 68).
ما که نظر بر سخن افکنده ایم
مرده ٔ اوییم و بدو زنده ایم.
نظامی.
مرده ٔ مردار نه ای چون زغن
زاغ شو و پای به خون درمزن.
نظامی.
کدام روز شوی کشته ٔ نگار مسیح
بگوی راست که ما مرده ٔ همان روزیم.
مسیح کاشی(از آنندراج).
تو مرده ٔ کوثری و من زنده ٔ می
مشکل که به یک جو رود آب من تو.
یغما.
ز آن لب که مرده ٔ نفسش آب زندگیست
دشنام خشک هم به دعاگو نمی رسد.
سالک(آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

بوسیدن

ماچ و بوسه کردن


زمین بوسیدن

(مصدر) بوسیدن خاک برای تعظیم.


وا بوسیدن

(مصدر) مجددا بوسیدن باز بوسیدن، خاتمه دادن بکشتی: مقابل بوسیدن، روگردان شدن کراهت یافتن متنفر گشتن: ((با آن همه آرزو لب لعلش را یک مرتبه بوسیدم و وا بوسیدم. )) (یحی شیرازی. آنند. فرنظا. )

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

بوسیدن

Kuß (m), Küssen

فرهنگ معین

بوسیدن

(دَ) (مص م.) بوسه دادن، ماچ کردن.

فرهنگ عمید

بوسیدن

بوسه زدن، بوسه گرفتن، ماچ کردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوسیدن

بوس کردن، بوسه‌زدن، بوسه کردن، تقبیل، ماچ کردن، معانقه

فارسی به عربی

گویش مازندرانی

مرده

مرده – بی جان – نوعی بازی که در مراسم عروسی انجام گیرددر...

معادل ابجد

بوسیدن مرده

381

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری