معنی بیابان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[په.] (اِمر.) صحرای بی آب و علف، دشت لم یزرع.
فرهنگ عمید
دشت، صحرا، زمین پهناور و بیآبوعلف،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
شورهزار، بادیه، بدو، برهوت، تیه، دشت، صحرا، صحرایبیآبوعلف، فلات، قفر، نجد، وادی، هامون،
(متضاد) آبادی
فارسی به انگلیسی
Desert, Waste, Wasteland, Wilderness
فارسی به ترکی
çöl, sahra
فارسی به عربی
بطل، صحراء
تعبیر خواب
دیدن بیابان در خواب بر چهاروجه است. اول: روزی و قسمت. دوم: حیرت و سرگشتی. سوم: عناد و رنج. چهارم: بیم و خطر و هلاک، مگر از وی زود بیرون آید. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر کسی بیند که از بیابان بیرون آمد، دلیل که از غم و اندوه رسته شود. اگر بیند در بیابان شد، دلیل که غمگین و مستمندگردد. - محمد بن سیرین
بیابان در خواب قسمت و روزی است به قدر بزرگی و فراخی آن. اگر بیند در بیابان ها تنها بود، دلیل که از کسب خویش مال فراوان یابد. اگر بیند با گروهی در بیابان می گشت، دلیل که مال و نعمت بسیار از سفر یابد و روزی بر وی گشاده شود. - حضرت دانیال
فرهنگ فارسی هوشیار
زمین پهناور و بی آب و علف
فارسی به ایتالیایی
deserto
فارسی به آلمانی
Wildniss [noun]
معادل ابجد
66