معنی بیابانگرد
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت بادیهپیما، بادیهنشین، بدوی، بیاباننورد، چادرنشین، صحراگرد، صحرانشین، بیابانپو، بیاباننورد، بیابانی، صحرایی، وحشی،
(متضاد) شهرنشین، شهری
فارسی به انگلیسی
Ranger, Rangy
معادل ابجد
290