معنی بیان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مص ل.) پیدا شدن، آشکار شدن.2- (اِمص.) شرح، توضیح، زبان آوری، فصاحت، (اِ.) علمی است که آوردن یک معنی به طرق گوناگون را می آموزد. [خوانش: (بَ) [ع.]]
فرهنگ عمید
سخن گفتن،
فصاحت، زبانآوری،
(اسم) سخن،
شرح، تعبیر،
(اسم) (ادبی) علمی که دربارۀ بیان معنای واحد به شیوههای مختلف و بر پایۀ تصویرسازی، مانندِ استفاده از تشبیه، استعاره، و کنایه بحث میکند،
حل جدول
سخن گفتن، شرح، تعبیر
فرهنگ واژههای فارسی سره
گفتار
مترادف و متضاد زبان فارسی
تاویل، تبیین، تعبیر، توضیح، شرح، ابراز، اشعار، اظهار، تقریر، تلفظ، سخن، کلام، گفتار، نطق، اعتراف، آشکار شدن، پیدا شدن، هویدا گشتن،
(متضاد) تحریر، ترقیم، نوشته
فارسی به انگلیسی
Air, Account, Definition, Delivery, Demonstration, Depiction, Enunciation, Explanation, Expression, Locution, Statement, Utterance, Voice, Wording, Parlance
فارسی به عربی
اقتباس، بیان، تعبیر، تفسیر، تلفظ، شرح، شفه، فصاحه اللسان، فم
نام های ایرانی
دخترانه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
دخترانه و پسرانه، صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
عربی به فارسی
ابلا غ رسمی , اطلا عیه رسمی یا اداری , اعلا میه , نوعی چنگ که مانند پیانوبشکل میز است , اظهار , بیان , گفته , تقریر , شرح , توضیح
فرهنگ فارسی هوشیار
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ فارسی آزاد
بَیان، فصاحت و زبان آوری، سخن آشکار و فصیح، شرح و تعبیر، پیدا و آشکار شدن، کلامی که مقصود را بوضوح برساند،
بیان، در آثار حضرت اعلی اصطلاحاً به آئین جدید و به تمام آثار صادره از حضرتشان و کتاب بیان عربی و بیان فارسی اطلاق شده است،
فارسی به ایتالیایی
espressione
فارسی به آلمانی
Angabe (f), Anweisung (f), Ausführung (f), Aussage (f), Maul (n), Mund (m), Mündung (f), Ausdruck (m)
واژه پیشنهادی
توضیح، تبیین
معادل ابجد
63