معنی بیماری کمبود پروتئین
حل جدول
کواشیورکور
بیماری کمبود پروتئین در بدن
کواشیورکور
بیماری کمبود پروتئین در بدن انسان
کواشیورکور
بیماری کمبود ویتامین
بربری
کمبود
نقص
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
کمبود. [ک َ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) کم بودن. کمی. قلت. نقصان، کمبود غذا. کمبود عواید. (فرهنگ فارسی معین). کسر. کم آمد. نقص. نقیصه. منقصت: کمبود خواربار سبب غلاء آن گردید. از این پارچه یک چارک کمبود دارم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کمبود داشتن،کسر داشتن. به اندازه ٔ کافی و لازم، موجود نداشتن چیزی.
|| چیزی یا پولی که در هنگام تراز کردن حساب یاپرداخت وام کم می آید. (فرهنگستان). در تداول کمبودی استعمال کنند و صحیح نیست. (فرهنگ فارسی معین). || جای خالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
ترکیبات نیتروژنداری که در بافتهای حیوانی و نباتی یافت میشود و برای رشد و ترمیم بافتهای بدن ضرورت دارند،
فارسی به ایتالیایی
proteine
مترادف و متضاد زبان فارسی
افت، فقدان، قلت، کمی، محدودیت، نقص،
(متضاد) بسبود
فارسی به انگلیسی
Dearth, Defect, Deficiency, Demerit, Failure, Fault, Flaw, Inadequacy, Lack, Need, Paucity, Pinch, Poverty, Scarcity, Shortage, Shortcoming, Shortfall, Squeeze
فارسی به عربی
تسرب، عجز، عیب، نقص
معادل ابجد
1003