معنی بیم دادن

لغت نامه دهخدا

بیم دادن

بیم دادن. [دَ] (مص مرکب) ترسانیدن. بیم کردن. هراسانیدن. تهدید. اخافه. انذار. نذر. ترعیب. ترعاب. توعد. ایعاد.تخویف. تحذیر. ترهیب. (یادداشت مؤلف):
مرا بیم دادی که در پای پیل
بسایم تنت را چو دریای نیل.
فردوسی.

حل جدول

بیم دادن

انذار

وعید

ترسانیدن، هراسانیدن، تهدید، ترعیب، ترهیب، انذار، اخافه، بیم کردن

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

بیم دادن

111

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری