معنی بینش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
رؤیت، بصیرت. [خوانش: (نِ) (اِمص.)]
فرهنگ عمید
بینایی، بینندگی،
بصیرت،
نگاه، نظر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بصیرت، بینایی، خرد، آگاهی، دانش، درک، دید، شعور، شناخت، فرهنگ، فضل، کمال، معلومات، وقوف
فارسی به انگلیسی
Conception, Estimation, Horizon, Image, Imagery, Insight, Light, Perception, Theory, Vision, World
فارسی به عربی
استخبارات، بصر، بصیره، حدس، نظر
فرهنگ فارسی هوشیار
بینندگی
معادل ابجد
362