معنی بیهوده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
ناحق، باطل،
یاوه،
بیفایده، عبث،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اراجیف، دروغ، ژاژ، لاطائل، مزخرف، مهمل، واهی، هذیان، یاوه، باطل، بیاثر، بیثمر، بیجهت، بیحاصل، بیخود، بیخاصیت، بیسبب، بیفایده، بیمعنی، بیمصرف، بینتیجه، پوچ، عاطل، عبث، کشکی، لغو، ناسودمند، نامربوط، هجو، هدر، هرزه، هیچ 3
فارسی به انگلیسی
Abortive, Bootless, Dead-End, Dusty, Frivolous, Fruitless, Fruitlessly, Futile, Idle, Meaningless, Needless, Non-Starter, Nonproductive, Otiose, Pointless, Profitless, Senselessly, Unavailing, Unfruitful, Unproductive, Unsuccessful, Useless, Vain, Vainly
فارسی به ترکی
beyhude, boşuna
فارسی به عربی
عاطل، عقیم، غیر موثر، غیر نافع، متکبر، ناکر للجمیل
فرهنگ فارسی هوشیار
باطل، بیفایده، عبث
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
32