معنی بیچیز

حل جدول

بیچیز

ندار، بی چیز، مستمند

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌چیز

آس‌وپاس، بی‌نوا، تنگ‌دست، تهی‌دست، درویش، فقیر، محتاج، مفلس، مفلوک، ندار، یک‌لاقبا،
(متضاد) توانگر، چیزدار، دولتمند، غنی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیچیز

(صفت) مفلس درویش فقیر.

معادل ابجد

بیچیز

32

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری