معنی بی آبرویی
لغت نامه دهخدا
بی آبرویی. (حامص مرکب) رسوایی و بی شرفی و بی اعتباری. (ناظم الاطباء).
- بی آبرویی کردن، دست بکارهایی زدن که موجب رسوایی شود:
یکی کرده بی آبرویی بسی
چه غم دارد از آبروی کسی.
سعدی.
که من بعد بی آبرویی مکن
ادب نیست پیش بزرگان سخن.
سعدی.
|| حماقت و گولی. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
رسوایی،
حل جدول
رسوایی، بی شرفی، بی اعتباری
فارسی به انگلیسی
Odium, Smirch
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
241