معنی بی اطلاعی
لغت نامه دهخدا
فارسی به انگلیسی
Ignorance
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
وینار گر سرپرست
فارسی به عربی
أبدی جهلاً تامَّاً
انگلیسی به فارسی
گویش مازندرانی
در مقام بی اطلاعی از امری گفته شود
عربی به فارسی
اظهار بی اطلاعی کامل کرد , اظهار بی خبری کرد
فرهنگ فارسی آزاد
وُلُودِیَّه، خردسالی، کوچکی، بچگی، بی اطلاعی از امور، جفا،
استنکار
اِسْتِنْکار، زشت و قبیح دانستن، اظهار بی اطلاعی کردن، منکر شدن، راضی نگشتن،
تجاهل العارف
تَجاهُلُ العارِف، تظاهر عارف به نادانی، با علم و اطلاع اظهار بی اطلاعی کردن،
معادل ابجد
133