معنی بی ایمانی

فارسی به انگلیسی

بی‌ ایمانی‌

Disbelief, Faithlessness, Unbelief

گویش مازندرانی

ایمانی

مرتعی در حوزه ی شهرستان گرگان

لغت نامه دهخدا

توحید ایمانی

توحید ایمانی. [ت َ / تُو دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آنست که غیر او را مستحق پرستش ندانی. (از فرهنگ علوم عقلی). رجوع به توحید شود.


کال ایمانی

کال ایمانی. (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مانه شهرستان بجنورد و در 50هزارگزی شمال باختری مانه و 7 هزارگزی شمال مالرو عمومی مجیدآباد به دشنک واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 11 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین میشود محصولش غلات و تریاک وشغل اهالی آن زراعت است. راههای مالرو دارد و محل قشلاق طوایف میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

فرهنگ فارسی آزاد

روح ایمانی

رُوح ایمانی، قُوه قدسیّه ملکوتی و تجلی رحمانی از شمس حقیقت است که موجب ظهور کمالات الهی و حیات ابدی است- به فرموده مبارک حضرت عبدالبهاء: " اما روح در مرتبه چهارم روح آسمانیست، آن روح ایمانی و فیض رحمانیست. آن از نفثات روح القدس است که بقوه الهیّه سبب حیات ابدیه شود. آن قوه ایست که انسان ارضی را سماوی کند. "

فرهنگ فارسی هوشیار

بی ایمانی

‎ بی دینی بی دیانتی، ناراستی، خیانت، نمک بحرامی.

فارسی به آلمانی

بی ایمانی

Ungla.ubigkeit [noun]

حل جدول

فارسی به عربی

بی ایمانی

غیر مخلص

انگلیسی به فارسی

misbelief

نا ایمانی

معادل ابجد

بی ایمانی

124

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری