معنی بی تجربه

فرهنگ عمید

بی تجربه

ناآزموده و تازه‌کار،

حل جدول

بی تجربه

ناآزموده

کم کار

خام

فارسی به انگلیسی

بی‌ تجربه‌

Amateur, Babe, Childish, Green Tumb, Greenhorn, Immature, Maiden, New, Raw, Unpracticed, Unripe, Unseasoned, Unskilled, Untested, Untrained, Young

فارسی به عربی

بی تجربه

اخضر، خام، ساذج، غیر ماهر، غیر ناضج

فرهنگ فارسی هوشیار

بی تجربه

خامکار خامدست (صفت) ناپخته نا آزموده مقابل آزموده مجرب.

فارسی به ایتالیایی

بی تجربه

inesperto

maldestro

فارسی به آلمانی

بی تجربه

Grün, Naiv, Roh, Unbefangen

واژه پیشنهادی

بی تجربه

خام کار

ناشی، ناوارد، تازه کار

ناشی

کارناآزموده

معادل ابجد

بی تجربه

622

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری