معنی بی خبر

لغت نامه دهخدا

بی خبر

بی خبر. [خ َ ب َ] (ص مرکب) بی اطلاع. بی آگاه. ناآگاه. رجوع به خبر شود.

حل جدول

بی خبر

غافل

ورناس

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بی خبر

سرزده، ناآگاه

کلمات بیگانه به فارسی

بی خبر

سرزده - ناآگاه

فارسی به انگلیسی

بی‌ خبر

Ignorant, Insensible, Unannounced, Unaware, Oblivious, Unconscious, Uninformed, Unknowing, Unmindful, Unsuspecting, Unwitting

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

بی خبر

عقل باطن، غافل، مفاجی

فرهنگ فارسی هوشیار

بی خبر

نا آگاه

فارسی به آلمانی

بی خبر

Nicht bewusst [adjective]

معادل ابجد

بی خبر

814

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری