معنی بی درنگ

فرهنگ معین

بی درنگ

(دَ رَ) (ق مر.) بی تأمل، فوراً.

فرهنگ عمید

بی درنگ

بدون تٲخیر و تٲمل، بی‌دیرکرد، فوراً،

حل جدول

بی درنگ

بدون توقف، فوری، به سرعت

بلافاصله

بی تأمل، فورا، فوری

فارسی به انگلیسی

بی‌ درنگ‌

Directly, Immediate, Quick, Instantly, Straight, Prompt, Promptly, Readily, Snappy, Straightaway, Straightway, Summary, Thereupon, Unhesitating

فارسی به عربی

بی درنگ

فوری، مباشره

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

بی درنگ

286

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری