معنی بی صدا

لغت نامه دهخدا

بی صدا

بی صدا. [ص َ / ص ِ] (ص مرکب) بی آواز. ساکت. (ناظم الاطباء). خاموش. آرام. بی هیاهو. رجوع به صدا شود.
- بی صدا شدن، ساکت شدن. (ناظم الاطباء). خاموش ماندن.

حل جدول

بی صدا

ساکت، آرام

فارسی به انگلیسی

بی‌ صدا

Still, Noiseless, Quiet, Silent, Soundless, Voiceless

فارسی به ترکی

بی صدا‬

sessiz, sakin

فارسی به عربی

بی صدا

اخرس

فرهنگ فارسی هوشیار

بی صدا

خاموش ابانگ (صفت) بی آواز، ساکت. یا حرف بی صدا. حرف صامت.

معادل ابجد

بی صدا

107

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری