معنی بی عرضه و ترسو

حل جدول

بی عرضه و ترسو

بزدل


ترسو

جبون

آهودل

جبان

لغت نامه دهخدا

ترسو

ترسو. [ت ُ] (اِخ) دهی در کلارستاق. رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 108 و ترجمه ٔ وحید ص 146 شود.

ترسو. [ت َ] (ص نسبی) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت) جبان و صاحب جبن و کم جرئت. (ناظم الاطباء). پرترس. بسیارترس. در تداول عوام، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.

فرهنگ معین

عرضه

(مص م.) به نمایش گذاشتن، (اِمص.) نمایش، ارائه. [خوانش: (عَ ض) [ع. عرضه]]

همت، لیاقت، طاقت، توانایی. [خوانش: (عُ ض) [ع. عرضه] (اِ.)]


ترسو

(تَ) (ص.) ترسنده، کم جرأت، کم دل.

فرهنگ فارسی هوشیار

ترسو

کم جرات، کسی که دچار بیم و ترس شود، بسیار ترس

فرهنگ عمید

عرضه

عرض، پیشنهاد،
نمایش، ارائه،
در دسترس یا معرض خرید قرار دادن کالا،
* عرضه داشتن (کردن): (مصدر متعدی)
اظهار کردن، بیان کردن،
ارائه دادن، نشان دادن،


ترسو

کسی که از هر‌چیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود، کم‌جرئت، کم‌دل،

فارسی به ایتالیایی

ترسو

vigliacco

واژه پیشنهادی

ترسو

بدزهره

فارسی به عربی

ترسو

اصفر، حمامه، خجول، دجاجه، دقیق

معادل ابجد

بی عرضه و ترسو

1759

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری