معنی بی فکر
لغت نامه دهخدا
بی فکر. [ف ِ] (ص مرکب) (از: بی + فکر) بی اندیشه. لاابالی و کسی که در عواقب کارها فکر نکند و بی اندیشه و بی تدبیر. (ناظم الاطباء): فلان مرد بی فکریست، لاابالی و لاقید است. || خرسند. (ناظم الاطباء). رجوع به فکر شود.
فرهنگ عمید
بیاندیشه، کسی که به عاقبت کاری نیندیشد،
حل جدول
بی اندیشه
فارسی به انگلیسی
Harum-Scarum, Heavy-Handed, Improvident, Imprudent, Mindless, Unthinking
فارسی به عربی
دائخ
فرهنگ فارسی هوشیار
بی اندیشه، لا ابالی
فارسی به ایتالیایی
incosciente
معادل ابجد
312