معنی بی قرار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ناپایدار، بی ثبات، بی صبر، ناشکیبا،
فرهنگ عمید
بیآرام، ناآرام، بیتاب،
ناپایدار،
حل جدول
ناآرام، بی تاب
فرهنگ واژههای فارسی سره
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
کلمات بیگانه به فارسی
بی تاب
فارسی به انگلیسی
Agog, Eager, Fidgety, Fussy, Hyperactive, Itchy, Nervous, Restive, Restless, Sleepless, Unquiet
فارسی به ترکی
sabırsız
فارسی به عربی
قلق، متغیر
فرهنگ فارسی هوشیار
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
فارسی به آلمانی
Variabel, Veränderlich
واژه پیشنهادی
ناآرام
معادل ابجد
513