معنی بی ‌قواره

لغت نامه دهخدا

بی قواره

بی قواره. [ق َ رَ / رِ] (ص مرکب) (از: بی + قواره) بی اندام. بداندام. (یادداشت مؤلف). || ناقواره. پارچه و قماش که از قدر حاجت بیشتر یا کمتر است. پارچه که یا ناقص و یا زائد از جامه ٔ مقصود باشد. (یادداشت مؤلف).
- بی قواره بریدن،نه باندازه برش دادن.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

بی‌ قواره‌

Awkward, Clumsy, Graceless

فارسی به ترکی

معادل ابجد

بی ‌قواره

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری