معنی تأدیه

فرهنگ معین

تأدیه

(مص م.) گزاردن، پرداختن، (اِمص.) پرداخت. [خوانش: (تَ یِ) [ع. تأدیه]]


مؤدی

(مُ ءَ د دا) [ع.] (اِمف.) تأدیه شده، پرداخت شده.


واسپردن

(س پُ دَُ) (مص م.) رد کردن، تأدیه کردن.

حل جدول

تأدیه

پس دادن و ادا کردن


پس دادن و ادا کردن

تأدیه

انگلیسی به فارسی

due date

سررسید، تاریخ تأدیه، موعد


delayed payment penalty

خسارت تأخیر تأدیه، زیان دیرکرد


late charge

هزینه یا جریمه تأخیر تأدیه


late payment

تأخیر در پرداخت، تأخیر تأدیه


fraudulent preference

ترجیح متقلبانه (در تأدیه بدهی به منظور اضرار بعضی از دیان)


pay (n. payment)

پرداختن، تأدیه کردن، سورآور بودن، جبران کردن، مزد دادن، پرداخت، جبران، مزد

فرهنگ فارسی آزاد

قبالة

قَبالَه، غیر از معانی مصدری- التزام نامه برای اجرای تعهد و یا تأدیه دَین- در فارسی به سندِ معامله یا عقد و پیمان نیز اطلاق می شود،


خمس

خُمْس، یک پنجم- یک پنجم هر سود تجاری، استخراج معدن، غوّاصی یا سود معاملات زمین یا غنیمت حاصله که باید برای مصارف خیریه بامام تأدیه گردد که قسمتی از آن سهم امام است و قسمتی هم سهم سادات (جمع: اَخْماس)،


عبدالعزیز (سلطان)

عَبْدُالْعَزِیْز (سلطان)، خلیفه عثمانی و اسلامی است که در سال 1861 بعد از برادر خود عبدالمجید به سلطنت رسید و عامل سرگونیهای مظهر الهی در خِطّه عثمانی گردید و در نتیجه دچار مشکلات عظیمه شد و حتی قسمتهائی از متصرفات عثمانی مانند مصر و صربستان و رومانی از حیطه نفوذ وی خارج شد و مستقل گشتند. از لحاظ مالی هم قادر به تأدیه قروض سنگین خارجی نگردید تا اینکه در 1876 معزول و محبوس شد و دو هفته بعد وی را مرده یافتند. حضرت بهاءالله در اسلامبول لوحی خطاب به او و وزرایش نازل فرمودند که توسط شمسی بیگ (مأمور دولت که در خدمت مبارک بود) بدست صدر اعظم او داده شد،

معادل ابجد

تأدیه

419

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری