معنی تابلویی از یان ورمیر

حل جدول

تابلویی از یان ورمیر

سردوشیزه، زن شیر فروش

سر دوشیزه، زن شیر فروش


یان ورمیر

نقاش هلندی


تابلویی از یان توروپ

سه عروس


یان

حرف بی معنی

هذیان

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

یان

سخن بی‌معنی، هذیان: با سخن تو همه سخن‌ها یان است / با هنر تو همه هنرها بیکار (فرخی: لغت‌نامه: یان)،

لغت نامه دهخدا

یان

یان. (اِ) به معنی هذیان باشد و آن سخنان نامربوطی است که بیماران خراب گویند. (برهان). در فرهنگ به معنی هذیان نوشته، از این قرارلفظ هذیان را که عربی است پارسیان معجم کردند چنانکه عیالمند را یالمند گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). هذیان. (رشیدی) (جهانگیری). چرند و پرند. پرت و پلا. شر و ور. ترت و پرت. هاداران پاداران:
با سخن تو همه سخنها یان است
با هنر تو همه هنرها بیکار.
فرخی.
|| صوفیه آنچه در عالم غیب مشاهده می شود یان می گویند و یانات جمع آن است و عربان کشف خوانند. (برهان). شطح. || غش و بیهوشی. (ناظم الاطباء). || مرکب و راحله. (جهانگیری). || (ترکی، اِ) به ترکی طرف و جانب را میگویند. (برهان قاطع). || در اصطلاح یراق اسب درشکه و ظاهراً ترکی است.

یان. (پسوند) (مرکب از «ی » وصل + «َان » جمع) چون کلمه ٔ مفردی به «آ» ختم شود مثل دانا و شما، غالباً در جمع «یان » علامت جمع است: دانایان، شمایان، توانایان. (یادداشت مؤلف). || گاهی چون کلمه ای به های بیان حرکت ختم شود، بهنگام نسبت، «ان » در آخر کلمه آرند و ها را بدل به یاء کنند، چون مادیان در نسبت به ماده و کاویان در نسبت به کاوه. (یادداشت مؤلف).


یان بلاک

یان بلاک. [] (اِخ) از طوایف ترکمن ساکن ایران که 200 خانوارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).

فرهنگ فارسی هوشیار

یان کانسنتریشن

انگلیسی بنگرید به یان دنسیتی


یان

شد (رفت)

فرهنگ معین

یان

سخنان بی معنی که بی اراده گفته شود، هذیان. [خوانش: (اِ.)]

ترکی به فارسی

یان

نزد

معادل ابجد

تابلویی از یان ورمیر

984

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری