معنی تابین

لغت نامه دهخدا

تابین

تابین. (اِ) در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب. و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند. (غیاث اللغات). مؤلف فرهنگ نظام آرد: پائین ترین صاحب منصب فوجی، این لفظ نه فارسی است و نه ترکی و نه عربی. اما احتمال این است محرف لفظ تابین مصدر عربی باشد که یک معنیش پیروی کردن است. در تداول عوام، غیر صاحب منصب در نظام، شاید شکسته ٔ کلمه ٔ تابعین جمع تابع عربی باشد لکن تابین را بمعنی افراد نظامی و سربازان استعمال می کنند و آنرا به توابین جمع می بندند، یک فرد نظامی که صاحب ِ منصبی نباشد مانند سرباز، مقابل درجه دار و صاحب منصب.

فرهنگ معین

تابین

(بِ) (اِ.) زیردست، سربازی که درجه ندارد.

فرهنگ عمید

تابین

سرزنش کردن کسی در روبه‌رو، عیب کردن،
ستودن کسی پس از مردن او،

زیردست، فرمانبردار،
[منسوخ] سربازی که درجه ندارد،

حل جدول

تابین

فرمانبر و زیردست

فرهنگ فارسی هوشیار

تابین

عیب کردن فرمانبردار، زیر دست

فرهنگ فارسی آزاد

تابین

تَأبِین، کسی را بعد از مرگ ستودن، سوگواری و عزاداری کردن،

معادل ابجد

تابین

463

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری